امام خامنه ای مد ظله العالی
 
 

بیوگرافی آزاده زارعی

آزاده زارعی بازیگر جوان و خوشروی سینمای ایران که در فیلمهای آمین خواهم گفت ، اکباتان و برف روی شیروانی داغ حضور داشته است (در دو فیلم آخر به عنوان منشی صحنه) آزاده زارعی در نقش اصغر فرشته حضوری متفاوت و به یاد ماندنی داشت. جدید ترین عکسهای آزاده زارعی

شناخته‌ترین بازیگر فیلم فرزاد حسنی است که در نقشی متفاوت جلوی دوربین رفته. محمود نظرعلیان، علیرضا مهران، آزاده زارعی، ساناز اسدی، حمید حبیبی‌فر، محمد فصیحی، حسن سکوند و میسا مولوی دیگر بازیگران این فیلم هستند. «آمین خواهیم گفت» به تهیه‌کنندگی مشترک سامان سالور و سید امیرسیدزاده روایتگر قصه‌ای عاشقانه در بستری انسانی است.

در سریال آوای باران نیز نقش اصلی این سریال را آزاده زارعی بازی می کند که پیش از این در فیلم «آمین خواهیم گفت» به کارگردانی سامان سالور بازی کرده است. از دیگر بازیگران نقش های اصلی این سریال می توان به ثریا قاسمی، حمیدرضا پگاه، سام درخشان، الهام چرخنده، مهران احمدی، سپیده خداوردی و امیر دژاکام اشاره کرد.



ادامه مطلب ...


بیوگرافی احسان علیخانی

نام: احسان علیخانی
زادروز : ۱۵ آبان ۱۳۶۱
محل تولد: تهران
تحصیلات : کارشناسی در رشتهٔ مدیریت بازرگانیاز دانشگاه دانشگاه تهران
پیشه : تهیه‌کننده ، مجری تلویزیونی، دستیار کارگردان، کارگردان
سال‌های فعالیت: از سال ۱۳۷۹ دستیار کارگردان، از سال ۱۳۸۱ کارگردان ، از سال ۱۳۸۳ مجری تلویزیونی

درباره احسان علیخانی :
• در دوران مدرسه درسخوان اما شیطون – برای مهار شیطنت مدیر مدرسه او را مبصر کلاس کرد
• در دوران دبیرستان یک سال در تیم نوجوان پرسپولیس و ۱ سال سایپا بازی کرد و بعلت ۳ بار شکستگی پا دیگر قادربه بازی در چمن نبود و سراغ فوتسال و تنیس رفت.

• برپا کننده جشن ها و مراسم مدرسه در دبیرستان و اجرای تئاتر
• سال ۱۳۷۹ با رتبه ۷۷۰ با رشته مدیریت بازرگانی وارد دانشگاه تهران شد
• در سال ۷۹ با دستیاری کارگردانی در سریال ها و فیلم های سینمایی وارد کار هنری شد مثل پرونده های مجهول – بهشت آبی – هفت ترانه

• سال ۸۱ بعنوان کارگردان آیتم وارد شبکه ۱ شد
• سال ۸۲ خیلی اتفاقی جلوی دوربین رفت و اجرا را شروع کرد
• برنامه های نظیر قله های افتخار – صبح بخیر ایران – باشگاه مهرورزان – ایران ما – پسرای ایرونی
• سال ۸۳ به شبکه ۳ رقت با برنامه صبح آمد – مسابقه رباط ها
• سال ۸۴ جزر و مد – سال ۸۵ جزر و مد

• کارگردانی ۲ دوره جشن قهرمان قهرمانان
• کارگردانی ۲ دوره جشن سالگرد شبکه ۳

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:هومن برق نورد, :: 14:29 ::  نويسنده : امیرحسین

هومن برق نورد

هومن برقنورد از جمله افرادی است که رؤیای بازیگریاش خیلی زود به حقیقت تبدیل شد. برقنورد در ابتدای سالهای جوانیاش با تئاتر و بازیگری آشنا شد و خیلی زود به جمع بازیگران تئاتر پیوست. او با تلاش مداومش حدود بیست سال صحنههای تئاتر کشور را در نوردید تا آنکه با مجموعه «بیداری» به کارگردانی بهرام عظیمپور راهی تلویزیون شد. گفتوگوی ما با هومن برقنورد به بهانه بازی متفاوتش در مجموعه «ساختمان پزشکان» است؛ گرچه برقنورد معتقد است بازی متفاوتی ارائه نکرده و همچنان به راه همیشگی خودش ادامه داده است.

هومن برقنورد یکی از خوششانسترین بازیگرانی است که بازیگری را خیلی زود تجربه کرد و حدود بیست سال فقط در صحنههای تئاتر خوش درخشید.

این مسیر از رؤیا تا واقعیت چطور بود؟

در اینباره با شما موافقم. من در عرصه بازیگری خیلی خوششانس بودم و به خاطر این مسئله خودم هم خوشحال هستم. در دوران کودکی و نوجوانی به همراه خانواده، همیشه به تئاتر میرفتیم. به هر حال خانوادهام به تئاتر علاقهمند بودند و من هم همیشه همراه آنها به تماشای تئاتر میرفتم و جزو تماشاچیان تئاتر به حساب میآمدم. تا اینکه هجده ساله بودم که به همراه خانواده برای تماشای تئاتر «مریم و مرداویج» رفتیم و این تئاتر روحیه مرا تغییر داد. انگار تلنگری به من خورد و حس کردم چه اندازه بازیگری را دوست دارم و بازیهای خوب آن روزهای این تئاتر روی من تأثیر مثبت گذاشت.

خلاصه آنکه «مریم و مردآویج» مرا بازیگر کرد و من وارد عرصه تئاتر شدم و به جرأت میتوانم ادعا کنم که این تئاتر، زندگی مرا تغییر داد و روحیه بازیگری را در من زنده کرد.

چه کسی شمّ بازیگری شما را کشف کرد؟

 

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


جمعه 24 آبان 1392برچسب:نیکی کریمی, :: 12:33 ::  نويسنده : امیرحسین

وی نوزدهم آبان سال 1350 در تهران به دنیا آمد و از دوران دبیرستان به بازیگری علاقه مند شد. نیکی کریمی پس از بازی در چند نمایش مدرسه ای توسط «جمشید حیدری» برای نقش اول فیلم «وسوسه» برگزیده شد و در کنار «رضا رویگری» که در آن زمان سوپراستار سینما به حساب می آمد، قرار گرفت. این فیلم به شدت ضعیف با فیلمنامه نخ نما شده و پندهای اخلاقی گل درشت، نتوانست نظر تماشاگران را به سوی خود جلب کرده و گیشه گرمی را برای آن رقم بزند. کریمی که برای نخستین بار جلوی دوربین 35 میلیمتری قرار گرفته بود بازی فوق العاده ضعیفی را ارائه داد که در قیاس با دیگر اجزای آشفته «وسوسه» چندان عجیب نمی نمود!

«بهروز افخمی» که در آن سال ها با مجموعه دیدنی «کوچک جنگلی» به نامی آشنا برای سینما دوستان تبدیل شده بود، برای فیلم «عروس» که فیلمنامه اش را «علیرضا داودنژاد» به رشته تحریر درآورده بود، کریمی را برای نقش اول برگزید.
وی برای برطرف کردن ضعف های بازیگری او دوره ای چند ماهه گذاشت و در کنار آن پارتنر مناسبی همچون «ابوالفضل پورعرب» را برگزید. «عروس» در سینمای بی ستاره دهه 60 به شدت مورد توجه قرار گرفت و پرفروش ترین فیلم سال (نزدیک به دو میلیون تماشاگر در تهران) لقب گرفت. «عروس» به لحاظ احتماعی موجی را در جامعه ایجاد و در بدنه خود سینما نیز تحولاتی را پایه ریزی کرد که مهترین آن تولد ستاره در سینمای پس از جنگ تحمیلی بود. هرچند که در این موفقیت ها نقش کریمی تنها منحصر به چهره بوده و هنر بازیگری چندان در این امر دخیل نبود.

کریمی پس از «عروس» یک سالی را به نپذیرفتن پیشنهادهای نقش اول سینما مشغول بود و سرانجام در سال 1371 با دو فیلم از دو کارگردان بزرگ سینمای ایران - مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی - به پرده نقره ای بازگشت. «ردپای گرگ» بازگشت دوباره کیمیایی به دنیای خاص خود بود که در این میان نقش هایی کوچک را نیز به بازیگران جوانی همچون کریمی بخشید. کریمی در نقش دختر قهرمان فیلم حضوری بسیار کمرنگ داشته و اندک سکانس های مربوط به وی بسیار نچسب از کار درآمده است.

استفاده از صدای سرصحنه، ضعف های کریمی در رابطه با فن بیان را آشکار کرد و لطمه زیادی به بازی او وارد کرد.
مهرجویی به عنوان کارگردانی که «زن» نقش برجسته ای در سینمایش دارد، در اقتباسی تازه از نمایشنامه «خانه عروسک» نوشته «هنریک ایبسن»، نقش «سارا» را به کریمی واگذار کرده و توانست بسیاری از ضعف های بازی وی را اصلاح کند.
شخصیت «سارا» به عنوان زنی مقاوم و استوار در برابر ناملایمات زندگی به خوبی با شکنندگی ظاهر کریمی به اصطلاح مچ شده و به باور تماشاگرانش می نشیند. اوج بازی او را می توان در سکانس پایانی فیلم و ترک خانه مشاهده کرد که متاسفانه بیان ضعیف او از کوبندگی و جذابیت سکانس فوق کاسته است.

 

با این حال «سارا»، سکوی پرتاب مناسبی برای کریمی بود که نامزدی سیمرغ بلورین یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر و صدف نقره ای جشنواره «سن سباستین» را در کنار جایزه بهترین بازیگر جشنواره سه قاره «نانت» برای وی به ارمغان آورد.
«سیروس الوند» که با فیلم ستایش شده «یک بار برای همیشه» بسیار مورد توجه قرار گرفته بود، برای فیلم «چهره»، کریمی را برگزید که پس از گذشت مدتی از فیلمبرداری مشکلاتی سد راه این همکاری شده و «عاطفه رضوی» جایگزین وی شد.
کریمی پس از مدتی با دو فیلم ابراهیم حاتمی کیا - «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» - حضوری قدرتمندانه بر پرده سینماها داشت که البته دو فیلم یادشده چندان مورد توجه هیات داوران جشنواره فیلم فجر قرار نگرفتند. نیمه دوم دهه 70، کریمی بسیار پرکارتر از گذشته شد و اغلب فیلم هایش نیز گیشه مناسبی داشتند. به همین خاطر نیز وی به یکی از معدود ستاره های زن سینمای این دهه تبدیل شد و به مرور به حافظه تاریخی مخاطبان خویش رخنه کرد. «جهان پهلوان تختی» ساخته بهروز افخمی، «دو زن» ساخته تهمینه میلانی و «نسل سوخته» اثر رسول ملاقلی پور از فیلم های شاخص او در کنار کارهای تجاری تری همچون «روانی»، «سیب سرخ حوا» و «دختران انتظار» بودند. جالب اینکه هیات داوران جشنواره فیلم فجر همچنان به نقش آفرینی های شاخص کریمی بی اعتنا بوده و سیمرغ بلورین را از او دریغ می کردند!

در انتهای دهه 70 و آغاز دهه 80 بوضوح نوعی پختگی در بازی وی به چشم می آمد و دیگر خبر چندانی از بیان ضعیف و نارسایش در فیلم ها نبود. کریمی در دهه 80 نیز همچنان پرکار ظاهر شد و در فیلم هایی با درجات کیفی متفاوت به ایفای نقش پرداخت.
از «شام عروسی» و «نوک برج» گرفته تا «باج خور»، «چه کسی امیر را کشت» و «دیوانه از قفس پرید» که این آخری سرانجام سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را برای وی به ارمغان آورد.

میلانی در فیلم های «زن محور» خود به بازیگرانی از جنس کریمی احتیاج داشت تا بتواند بیشترین حجم همذات پنداری را در مخاطبان خویش نسبت به قهرمان فیلم خود برانگیزاند.
اتفاقی که تا حدودی در «واکنش پنجم» نیز رخ داده، البته به اندازه «نیمه پنهان» و «دو زن» نیست. نقش کوتاه کریمی در «چه کسی امیر را کشت» گوشه هایی از استعدادهای نادیده گرفته شده وی را به نمایش گذاشت و بسیار مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفت. «محاکمه در خیابان» دومین همکاری این بازیگر با استعداد با مسعود کیمیایی پس از فیلم «ردپای گرگ» است که به نتیجه نسبتا درخشانی منجر شد. کریمی در قالب یک زن خیانتکار بازی ظریفی را ارائه کرده و به خوبی لایه های مختلف نقش را با توجه به کوتاهی زمان نقش به تصویر کشیده است. کریمی در سال های ابتدایی دهه 80 با فیلم «یک شب» روی صندلی وسوسه کننده کارگردانی نشست که البته سرانجام خوبی پیدا نکرد و هیچگاه به نمایش عمومی درنیامد.

کریمی هرقدر در بازیگری به موفقیت رسید در فیلمسازی با شکست روبرو شد و دومین فیلمش نیز - «چند روز بعد» - راهی به پرده نقره ای پیدا نکرد و سرانجام روانه شبکه نمایش خانگی شد.
آخرین فیلم او با نام «سوت پایان» نیز با وجود پیشرفت های قابل ملاحظه اش در کارگردانی با واکنش منفی نویسندگان سینمایی و استقبال سرد مردم روبرو شد و سازنده اش را بار دیگر به دنیای بازیگری بازگرداند. کریمی که تنها بازیگر زن ایرانی با سه جایزه مهم از جشنواره های معتبر «سه قاره نانت»، «سن سباستین» و «تائورمینای» ایتالیا است، در کنار سینما به ترجمه کتاب نیز دست زد که مشهورترین شان ترجمه کتاب «آوازهایی که مادرم به من آموخت؛ زندگینامه مارلون براندو» است که با استقبال گرم کتابخوان ها روبرو شد. کریمی در سال های پایانی دهه 80 در فیلم های ضعیف و بی خاصیت همچون «آقای هفت رنگ»، «شکلات داغ»، «خیابان بیست و چهارم» و «دو خواهر» پرداخت که با وجود برخورداری از مولفه های تجاری، اغلب در گیشه شکست خوردند - البته به استثنای دو خواهر - . حضور کوتاه کریمی در «جرم» ساخته مسعود کیمیایی هم آنچنان که باید دیده نشد که بخش مهمی از آن به خنثی بودن نقش و فضای مردانه آن بازمی گردد. البته نمی توان از بدشانسی کریمی به دلیل عدم اکران فیلم تماشایی «خیابان های آرام» به کارگردانی کمال تبریزی به سادگی گذشت که می توانست فیلم پرفروش دیگری را به کارنامه مفصلش اضافه کند.وی که این روزها فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» را بر پرده سینماها دارد، از معدود بازیگران سینمای ایران است که فاکتورهای ستاره شدن را داشته و به تعریف استاندارد این واژه در صنعت سینما نزدیک است. اما تغییر مسیر دادن به سمت فیلمسازی و نیز برخی انتخاب های غلط سینمایی کریمی را در این مسیر دچار مشکل کرده و در نهایت سینمای کم ستاره ایران را از داشتن ستاره ای با استعداد و توانا محروم ساخت.

برگرفته از سایت پارسینه



جمعه 24 آبان 1392برچسب:مهران رجبی, :: 10:48 ::  نويسنده : امیرحسین

قصد داریم سراغ هنرمندان، ورزشکاران و چهره های محبوب کشورمان برویم و با آنها در مورد ازدواجشان گپی بزنیم. حتما برای شما نیز جالب خواهد بود تا از نوع آشنایی آنها با همسر، مراسم خواستگاری، آداب و رسم ازدواج و دیگر مسائل حاشیه ای شروع زندگی شان بدانید. اولین مهمان ما برای این سوژه مهران رجبی است که ماحصل گفتگوی ما را با او می خوانید.

از مهران رجبی بیشتر بدانیم

من متولد 17 بهمن ماه 1340 در کرج و مدرس رشته گرفیک در آموزش و پرورش هستم و از سال 1373 در فیلم بچه های مدرسه همت به کارگردانی سید رضا میرکریمی خیلی تصادفی مقابل دوربین رفتم. سال 1369 ازدواج کردم و سه فرزند دارم. زهرا، سارا و علیرضا سه گل زندگی من هستند.

شروع ماجرای ازدواجم

همانطور که گفتم من معلم بودم و در مدارس کرج تدریس می کردم. همسرم نیز در آموزش و پرورش کرج کارمند بودند. بنا به دلایل کاری رفت و آمد زیادی داشتم و در این رفت و آمدها احساس کردم این خانم می تواند همسر ایده آلی برای من باشد و می توانیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم. احساس کردم زوج زندگی مشترکم را پیدا کرده ام برای همین تصمیم گرفتم در فرصتی مناسب و از راهی درست و صحیح برای ارائه پیشنهادم اقدام کنم.

خواستگاری در خانه آقای رئیس

رئیس آموزش و پرورش شهر کرج از دوستان نزدیکم بود و ارتباط خوبی با وی داشتم. موضوع را با او در میان گذاشتم و او نیز ضمن استقبال از این پیشنهاد قول داد تا مقدمات را فراهم کند. یکی دوباری صحبت های مقدماتی را انجام دادیم تا قرار شد یک جلسه آشنایی در منزل آقای رئیس داشته باشیم. در این ملاقات به توافقات خوبی رسیدیم و متوجه شدم این خانم می تواند شریک زندگی ام باشد.



مهر همسرم 14 سکه

بعد از گرفتن جواب مثبت از همسرم، موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و بعد از هماهنگی های لازم با او و برادر بزرگترم به خواستگاری رفتیم. الحق و الانصاف خانواده همسرم شرایط سختی برای ازدواج ما نگذاشتند و همه چیز را سهل و آسان گرفتند تا ما دو نفر هر چه راحت تر زندگی مشترکمان را آغاز کنیم. مثلا صحبتی از مراسم خیلی عریض و طویل به میان نیامد و ما هم توقع جهیزیه آنچنانی نداشتیم. 14 سکه هم به عنوان مهریه در نظر گرفتند و به راحتی و توکل به خدا قرار شد زندگی مان را آغاز کنیم.

واسه ازدوج چکم پاس نشد!

یک روز ساعت 9 صبح برای خرید عروسی با همسرم و خانواده اش قرار گذاشته بودم که به دنبال آنهاب روم و به اتفاق هم راهی خرید شویم. آن روز ساعت هشت صبح برای نقد کردن چکی که بابت کاری دریافت کرده بودم، به بانک رفتم اما متاسفانه آن چک نقد نشد و من هم مانده بودم که با جیب خالی چطور باید به خرید عروسی بروم! استرس زیادی داشتم و می ترسیدم حسابی ضایع شوم.

با خانواده همسرم قرار داشتم، جلوی آنها آبرویم می رفت. در همین فکرها بودم و در خیابان راه می رفتم که یکی از دوستان، که هنوز هم با هم رابطه دوستانه ای داریم، من را دید و بعد از اینکه در جریان مشکلم قرار گرفت، 60 هزار تومان به من قرض داد (اون روزها خیلی پول بودها) و از آن رو توانستم با خیال راحت به اتفاق همسرم به خرید وسایل مورد نیاز مراسم عروسی برویم. من معتقدم که وقتی انسان کاری را با امید و توکل به خدای بزرگ آغاز کند، هیچ وقت تنها نمی ماند. همیشه از قدیم گفته اندت خداوند پول ازدواج را می رساند چون ازدواج سنت پیامبر است.

نه کروات زدم و نه ریشم را!

خوب به یاد دارم کت و شلوار دامادی ام را از خیابان جمهوری خریدیم. از همین کت و شلوارهای حاضری که خیلی هم به من می آمد. برای روز دامادی هم به آرایشگاه نرفتم. شاید برایتان جالب باشد بدانید که کروات هم نزدم و حتی ریش هایم را اصلاح نکردم. خیلی ها گفتند حداقل ریش هایت را آنکارد کن که این کار را هم نکردم و با سادگی بیش از حدی داماد شدم.

ماشین عروس مان پیکان بود

ما دو مراسم داشتیم که هر دوی آنها در یکی از رستوران های شهر کرج برگزار شد. اولی که مراسم عقدکنان بود و بعد از 6 ماه هم مراسم عروسی را برگزار کردیم. ماشین عروس ما یک پیکان سفید رنگ بود که تزئینش کردیم. البته آن زمان تزئین ماشین عروس کمتر با گل انجام می شد و بیشتر از رمان های رنگی استفاده می کردند و فقط روی چهار در ماشین گل می زدند.

ماه عسل با رنو 5

بعد از ازدواجم با رنویی که داشتم به اتفاق همسرم از جاده شمال به سمت اردبیل و آستارا رفتیم. واقعا مسافرت خیلی خوبی بود و ماه عسل بسیار خاطره انگیزی داشتیم. به هر دوی ما خوش گذشت و با انرژی مضاعفی زندگی مان را آغاز کردیم.

قایق عروس به جای ماشین عروس

مادر عروسی هایمان رسم خاصی داریم. البته این رسم مخصوص روستای ما در نزدیکی سد کرج است. به این شکل که وقتی قرار است عروس به خانه بخت برود، او را سوار قایق کرده و به وسط هل می دهند. خانواده داماد هم با قایقی دیگر به استقبال عروس رفته و او را تحویل می گیرند و به این سمت آب می آورند تا به خانه بخت برود. دیگر اعضای خانواده و مهمانان هم کنار سد و دور آب قدم می زنند و گروه موسیقی میحلی را همراهی می کنند و به پایکوبی می پردازند.

جاده چالوس دیدنی

قصد دارم خانه ای در یکی از روستاهای جاده چالوس شهرستان کرج بسازم و در اوقاتی که از کار فارغ می شوم از شلوغی های شهر فرار کنم و برای کسب آرامش به آنجا بروم. طبیعت را خیلی دوست دارم و دلم می خواهد از زیبایی های آن لذت ببرم. برای همین تصمیم به ساخت خانه در شمال گرفته ام.



آرزوی پرواز

من همیشه آرزوی پرواز کردن داشتم، الان هم یک پاراگلایدر خریده ام و تحت آموزش هستم، امیدوارم به زودی بتوانم پرواز کنم و از این طریق به یکی از آرزوهای کودکی ام برسم.

تشریفات دست و پاگیر

به نظرم اینکه می گویند زمانه عوض شده است، توجیهی است برای کارهای اشتباه ما! خیلی ها در این دوره اصرار زیادی برای برگزاری ازدواج های تشریفاتی و پر زرق و برق دارند. مراسم ازدواج یک شب است و می تواند خیلی ساده برگزار شود. مهم تفاهم بین هزن و شوهر است و مابقی مسائل حل شدنی است. من دو دختر و یک پسر دارم و حتما برای ازدواج هر سه آنها ملاک و معیارم برای انتخاب همسر صداقت و نجات است. همین که اهل صداقت و زندگی کردن باشند، کافی است و اعتقاد و ایمان به خدای مهربان ضامن خوشبختی هر ازدواجی است. در این میان باید بزرگترها هم کمی شرایط جوانان را درک کنند و خیلی به آنها فشار نیاوردند. جوان ها ضمن احترام به پدر و مادرشان، باید با همه انرژی تلاش کنند. من فکر می کنم این روزها کمی توکل های ما ضعیف تر شده، باید همه ما چه بزرگتر و کوچکترها توکل مان به خدای مهربان را قوی تر کنیم و ایمان داشته بایم او همیشه و در همه حال یار و یاور ما خواهد بود.

تولد فرزندم

زمانی که فرزندم در بیمارستان هدایت تهران به تهران آمد، وضعیت مالی خوبی نداشتم و برای تسویه حساب و ترخیص با مشکل مواجه بودم که با لطف خدا در همان روزها در یک قرعه کشی برنده دوربین عکاسی شدم و با فروش آن دوربین در ناصر خسرو، موفق شدم فرزند و همسرم را از بیمارستان ترخیص کنم.



جمعه 24 آبان 1392برچسب:از فواد بابان چه خبر؟! , :: 10:46 ::  نويسنده : امیرحسین
نزدیک به 40 سال تلویزیون ایران برای بابان و امثال او هزینه کرده است اما سلیقه مدیران باعث شده که از همه این هزینه‌ها چشم‌پوشی شود
 

فواد بابان؛ گوینده‌ تلویزیون که حالا در خاطره‌ها جای گرفته و به نوستالژی دهه 60 و 70 تبدیل شده  و ظاهرا حال و روز خوبی دارد.در خانه نشسته و کتاب می‌خواند، جدول حل می‌کند، کتاب می‌نویسد و ...  اما مدتی است آنقدر حال و حوصله ندارد که به کتاب‌هایی که می‌نویسد، سری بزند، آنها را بازنویسی کند و برای چاپ آماده‌اشان کند.

اما با وجود، بابان به همه می‌گوید: حالم خوب است و از هیچ چیز ناراضی نیستم.30 سال بیشتر برای تلویزیون کار کرده‌ام.گوینده‌ بوده‌ام و تدریس هم کرده‌‌ام.به همه آنچه آرزویم بود، رسیده‌ام پس چرا باید ناراضی باشم.بیشتر گوینده‌ها،شاگرد من بوده‌اند و من اصول کار را به آنها آموزش داده‌ام.
اما نکته جالب این‌جاست که بابان،تمایلی ندارد نام شاگردان قدیمی خود را بگوید چون الان تدریس هم نمی‌کند و گوینده‌های جدیدی را نمی‌شناسد و حتی کارهایشان را هم ندیده است...

بابان 30 سال بیشتر در تلویزیون بوده است اما الان بیکار در خانه نشسته و از زندگی لذت می‌برد! آنهم در اوج پختگی و تجربه.بابان به قول قدیمی‌ها آرد خود را الک کرده و الک را هم بر میخ دیوار آویخته است... به نوعی لاجرم بازنشستگی را انتخاب کرده چون سرمایه سوزی در تلویزیون ایران باب است.

نزدیک به 40 سال تلویزیون ایران برای بابان و امثال او هزینه کرده است اما سلیقه مدیران باعث شده که از همه این هزینه‌ها چشم‌پوشی شود و بابان خانه نشین شود.حتی در دانشگاه هم تدریس نداشته باشد.اگر در هر کجای دنیا این‌همه سال برای یک نفر هزینه می‌شد، تلویزیون دولتی آن کشور هیچوقت او را رها نمی‌کرد. در حوزه گویندگی و اجرا ، در زمینه تدریس و حتی در گروه مشاوران از او تجربه او استفاده می‌شد.اما اینجا ایران است و رسانه ملی ساز خودش را می‌نوازد.

گوینده‌هایی مانند قاسم افشار و فواد بابان به این دلیل که به نسل قدیم گویندگی تعلق دارند و اصول خبرخواندن جدید را که نرم‌خبر است را بلد نیستند، خانه نشین می‌شوند تا عرصه برای جوانانی باز شود که غوره نشده، مویز می‌شوند و مقابل دوربین و آنتن برنامه‌های زنده می‌شود، صحنه آزمون و خطای آنها. جوانانی می‌شوند، گراننده میزگردهای خبری و تحلیلی که حتی نمی‌توانند حرکات دست و بدن خود را کنترل کنند که بیننده حرفه‌ای متوجه نشود که آنها به کار خود تسلط ندارند، حال نوع بیان و چگونگی طرح سوال و مداخله در پرسش و پاسخ و هدایت جریان گفتگو‌ها باشد، طلب مردمی که سال‌هاست یک گوینده خوب، باهوش، باسواد که خبر را درست بخواند و جنس خبر را خوب بشناسد، در تلویزیون ندیده‌اند.

برگرفته ازسایت پارسینه



امير آقايي و خواهرش

ماني حقيقي

ماني نوري

محمد حمزه اي

محمدرضا غفاري

مهرداد صديقيان

مهسا كريم زاده

نرگس محمدي



صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


امیدوارم که مطالب وبلاگ من برای شمامفیدباشد. باآرزوی موفقیت برای شما
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امام خامنه ای (همه چیز) و آدرس amirkazemi1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 160
بازدید ماه : 1851
بازدید کل : 175941
تعداد مطالب : 784
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

Alternative content